اشعار عسگر حكیم

  • متولد:

به كمان چگونه خو گیرم، به كمین چگونه بنشینم / عسگر حكیم

زیر طاقت كمانداران، به دل رمیده غمگینم
به كمان چگونه خو گیرم، به كمین چگونه بنشینم

به كمرشكستگان هرگز، نبُوَد مرا زبردستی
كه عداوت است تلقینم، كه محبت است آیینم

خود اگرچه گشنه می‌میرم، قد آسمان بی‌زنهار
ز كبوتران و گنجشكان، نكند شكار، شاهینم

به دلم چه می‌زنی دشنه، تو همه به خون من تشنه
كه صحت نگشته تا امروز، اثرات زخمِ آیینم

و زبان مردم پایین، همه پرسش درست و راست
و زبان مردم بالا، همه پاسخ دروغینم

اگر از طریق كج‌گردی، شده همنشین شه، فرزین
نه بُوَد هوای شاهانم، نه بُوَد خصال فرزینم

سیلان باد نوروزی، به چمن ره آورَد بویی
و بهار مشخص گردد چه كنم به طبع گلچینم

دل ساده را دهم تسكین، به جهان اگرچه می‌دانم
برسد زمان رنگینم، نرود زمان دیرینم
1712 1